از رنگ و طعم پول
یا حبس و درد و زور
ستاره هایی که با طلوع غروب کردن
توو شروع رسوب کردن
ازقلم از قلم شدن و قفس از نفس
از طرف من به بچت بگو
که شب شروع سوختنِ شمع بود
یکی همیشه قربانی روشن شدن بود، بگو
از طرف من که لب و هر طرفِ من به نخ
وقت گفتن حق دوختن ، درد من و هزار تا من
نه غرب نه حتی عرب، نه آه و اشک و طرب
نه دولت و سلطنت، نه خود وطن بود
تفسیر خود از این قسمت را بیان کنید.
اینا رو به بچت بگو، ازقول من که
زخم ماها جاش نبود، روی کمر داس موند
ضعف ما آواز نبود، کوک غلط ساز بود
رشد واسه اون بود که همیشه آروم بود
به اندازه خار نبود اونجایی که یاس موند
درد مرگ پدر نبود ، مردِ بی پدر بود
ضربه ی تبر نبود ،دست بی سپر بود
تفسیر خود از این قسمت را بیان کنید.
میلاد که تار شد ،عزا خبردار شد
شهر پُر غلام بود که رئیس جبار شد
به بچت بگو ، که دست بند و خون و
حسرت و جنون و لبخندمون
بدتر از حتی صدتا صد تا میله بود
درد ما دیگران نبود، دردِ ما همدیگه بود
به بچت بگو ، به بچت بگو
به بچت بگو ، به بچت بگو ، بگو
تفسیر خود از این قسمت را بیان کنید.
به بچت بگو از پول و دراومدت (درآمد)
از این کاغذای مزخرف و ضرورتش بگو
چه بلایی آوردی سرِ برادرت
بهش بگو دیگه بهش عمو نگه ، بگو
زاییده ی کدوم یکی از تیکه های جنگی
یا زاییده ی شیکم کدوم ج*ده فرهنگی
آسه شهر فرنگی ، هر روز یه رنگی
سبزی، زردی، آبی یا بنفشی
تفسیر خود از این قسمت را بیان کنید.
بگو، نماد و پرچم افکارو میگیره
غمِ امروز جلوی فردا رو میگیره
گشنه ها پرنده ها رو زدن کشتن
بگو سفره ی خالی جلویِ پروازو میگیره
به بچت بگو ، به بچت بگو
به بچت بگو ، به بچت بگو
به بچت بگو ، به بچت بگو
تفسیر خود از این قسمت را بیان کنید.