متن آهنگ عکس از ناطق و سامان

دانلود آهنگ عکس از ناطق و سامان

[ورس یک]

گیر افتادم توو این مکعب چوبی

رویاهامو توویِ سرم تداعی میکنم

این روزا غریبم با تمام دیوارا

از هر امید و انگیزه و هوایی میبُرم

دیگه چیزی رو من تاثیری نداره

یه تصویر ثابت شدم که تغییری نداره

اینو میفهمم دلیل تمام خیره بودن یه عمر من تفریحه برا لنز

حس میکنم مُردم کل زندگیم یه پُرترس

رو به روم یه اتاقه که بهش نمیشه زل زد

تشنگی به خوردم میده دیدن اون پنجره‌

که هرزگاهی میشه باز و میزنه توو هم گره

به خیالِ من درخت ها و آبادیشونو

پرنده ها میکشن به رُخم آزادیشونو

من خودمو زدم به بی تفاوتی

زندونیم زندونی بی هوا خوری

منو میبینی نمیدونی توو دلم چقدر حرف دارم

خستم از اینکه رو دیوار یه دکورم بردارم

بسوزونم شاید از این کابوسم درام

همه قابای دنیا مثِ تابوتن برام

بین این همه رنگ سیاه سفیدم

توو سکوتم هم از این آدما چیا شنیدم

یه عمره زندگیم أ لحظه عقبه

این چهار چوب واسه من یه حبس ابده

بیا یه ثانیه جای من بشین

بیا دنیارو از نگاه قاب من ببین

بیا حس کنیم آزادیم هنوز

بیا رویاهامونو توو گوش قاصدک بگیم

الان بازیچه ی دست عکاسیم

شاید فردا یه سوژه باشیم واسه نقاشی

شاید اونجوری که بودی کشیدنت

شاید توویِ کادری که میگی خوبی کشیدنت

[ورس دو]

شاید دست تقدیر درگیرت کرده که

قصر یخیت رو بسازی روی آب

به دل طوفان بتاب این شناگر این تلاطم

سواره چرخش روزگار بشی بی کوله بار

شاید طعم تلخ سکوت چاشنی شیرینی باشه

واسه خلاء این اتاق ، منم بی صدا ترین فریاد بی انتها ترین

ولی تا آخرین نفسم کافرت میمونم

چون هنوز تنمه این گناه

شاید یه پنجره نیازه تا که پرنده بشم

دور از آسمونه این شهر سرک بکشم

شایدم بافته شدم لا به لای تار و پودر یه شهر

توو خلوت یه شب واسه شکستن تاریکیامون جرقه بشم

جرقه میزنم توو چاهر چوب جریانه این رود قدم نمیزنم

تووی متضاد ترین تضادم گم شدم داغم

ولی توو چل یخ زده سردیا ورق نمیزنم

عقب نمیبرنم حتی پاییز اگه با تمام برگاش

زیره پاهام زرد بشه واسه بهار قلمه میزنم

قلمه میزنم منم مثِ تو دنبال آرامش این رویام

تا به رنگ صلح آغشته شه دنیا

شاید باید نباید و باید هاتو له کنی و

توو این آونگ بکوبی

حقیقته ماجرارم باور بکنی و

سفت و محکم تا ته ش بمونی

[ورس سه]

هنوزم میشه گفت تو کامل ترینی

اما تصویر رو به روت چیزی که میشنوی نیس

فراتر از تموم رنگ و منظره

غم توو چشمات منو سوزونده هر دفعه

شد دلیل انتخاب من برای ثبتش

حرف دل عاشق مانع ی منطق

تو پِی بستی به دل خاطره

یادگار بین ما شد کمترین فاصله

هنوزم میشه گفت تو کامل ترینی

اما تصویر رو به روت چیزی که میشنوی نیس

فراتر از تموم رنگ و منظره

غم توو چشمات منو سوزونده هر دفعه

شد دلیل انتخاب من برای ثبتش

حرف دل عاشق مانع ی منطق

تو پِی بستی به دل خاطره

یادگار بین ما شد کمترین فاصله

برای استفاده از متن افزوده ی این آهنگ آن را از سرور های موزتکست دانلود کنید

دیدگاه شما

پاسخی بنویسید برای :
Array ( )

عضویت در سایت